مهدي اميدي

براي همه افرادي كه اهل رسانه هستند و يا حداقل اينكه اخبار و رويدادهاي سينمايي و تلويزيوني را دنبال مي كنند كاملاً آشكار است كه طي سال هاي اخير، توليد فيلم سينمايي و راه اندازي شبكه تلويزيوني و ماهواره اي در زمينه انيميشن به وفور افزايش يافته است.

باتوجه به اينكه در ظاهر انيميشن يا پويانمايي و يا به اصطلاح محاوره، كارتون ها، تنها نقاشي هاي متحركي هستند كه چند دقيقه يا ساعاتي، بچه ها را سرگرم مي كنند، چرا دولت هاي غربي تا اين حد براي آن سرمايه گذاري مي كنند؟ چه مي شود كه يك كمپاني فيلمسازي در غرب ناگهان چند ميليون دلار هزينه مي كند تا يك فيلم سينمايي انيميشن توليد كند؟ يا سؤال اساسي تر اين است كه چرا يك دولت خارجي اين همه سرمايه گذاري مي كند و يك شبكه اختصاصي پخش كارتون به زبان فارسي، آن هم براي فرزندان كشور دشمنش ايجاد مي نمايد؟
امروز ديگر بر همه آشكار و ثابت شده است كه تسخير ملت هاي جهان سوم و جوامع موسوم به درحال توسعه و به ويژه سرزمين هايي كه داعيه استقلال و عدم تسليم در برابر قدرت ها را دارند، از تهاجم نظامي و ترفندهاي اقتصادي فراتر رفته و بيشتر از طريق رسانه ها و ابزارهاي فرهنگي درحال انجام است. اين موضوع بارها هم در حرف هاي سياستمداران نظام سلطه اذعان شده و هم در سخنان انديشمندان غربي آمده است. ژنرال دوايت آيزنهاور رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا در سال هاي نخستين جنگ سرد در اين باره گفته بود:
«ما به هيچ وجه قصد نداريم كه در جنگ نرم، از طريق فشار و اعمال زور بر قلمرو يا ناحيه اي مسلط گرديم. هدف ما به مراتب عميق تر، فراگيرتر و كامل تر است. ما در تلاشيم تا جهان را از راه هاي مسالمت آميز، از آن خود گردانيم... ابزارهايي كه براي گسترش اين واقعيت استفاده مي كنيم، به ابزارهاي رواني مشهورند. اما از لحاظ اين كه اين كلمه چه كاري قادر است انجام دهد، هيچ نگراني به خود راه ندهيد. جنگ نرم در واقع اذهان و اراده هاي افراد را مورد هدف قرار مي دهد...»
اين موضوعي است كه امروز در فعاليت برنامه ها و محصولات رسانه اي غربي به روشني ديده مي شود. يكي از سرمايه گذاري هاي دولت هاي جهان خوار روي كودكان و نوجوانان بوده است؛ نسلي كه آينده جوامع را تشكيل مي دهند. به تأييد كارشناسان، دوران كودكي، پذيراترين و شكل بخش ترين دوران زندگي هر انساني به شمار مي آيد و از همين رو سينماي غرب براي تأثير حداكثري خود بر مخاطب، همواره اين قشر را بيش از سايرين مدنظر داشته و براي ساخت خصوصاً انيميشن (به عنوان جذاب ترين نوع فيلم براي قشر ياد شده) سرمايه ها و بودجه هاي كلان صرف نموده است.
كارتون ها از طريق ارتباط مستقيمي كه با كودكان برقرار مي كنند به آساني مي توانند مفاهيم بسياري را به آنان منتقل سازند. شخصيت هاي ساده و دوست داشتني دنياي كارتون براي مخاطبان كودك و نوجوان به آساني به عنوان الگو پذيرفته مي شوند و كودكان سعي مي كنند از رفتارها و برخوردهاي آنان تقليد كنند. به علاوه در محيط زندگي شان هم نشانه هايي از آن ها را داشته باشند. از پوستر عكس شان روي ديوار گرفته تا برچسب هايشان روي كتاب و دفتر و كمد و... و تا همه وسايل شخصي و مورد علاقه كه نشاني از آن شخصيت كارتوني دارد: عروسك، ساعت، لوازم التحرير، لباس، و... توجه داشته باشيم كه در اغلب موارد شخصيت هاي اسباب بازي و كارتوني، صورت اسطوره و قهرمان را براي كودك و نوجوان پيدا مي كنند.
وجود همين قابليت مهم است كه سبب شده كارتون ها در فرآيند هجوم نرم جهان غرب عليه ديگر فرهنگ ها و كشورها نقشي ويژه را به خود اختصاص دهند. در برخي موارد دامنه بهره برداري از كارتون ها به بيان مضامين سياسي نيز كشيده مي شود و شخصيت هاي محبوب كارتون ها به نمايندگان و مبلغان فرهنگ و سبك زندگي و ارزش هاي جامعه غربي به سراسر جهان اعزام مي شوند، تا شهروندان جهان را از همان سنين كودكي مطابق الگوي واحد و مطلوب غربي آموزش دهند و تربيت كنند. هنجارهايي متناسب با زندگي غرب (از جمله در تعامل افراد غير همجنس با هم، پوشش، رقص، موسيقي، عشق هاي بيرون از خانواده، رفتارهاي جنسي آشكار و موارد ديگر) كه در موارد بسياري با هنجارهاي ملي و ديني ما تفاوت و تعارض دارند.
اين رويكرد را خصوصا در نسل جديد كارتون ها بيشتر مي توان ديد؛ كارتون هايي كه علاوه بر كودكان و گاه بيش از آن ها نوجوانان و بزرگسالان را نيز مخاطب اصلي خود قرار داده اند. به عنوان مثال مي توان از كارتون هايي چون «اسباب بازي ها»، «9»، «شرك»، «ماداگاسكار»، «آپ»، «وال اي»، «رئيس مزرعه»، «شگفت انگيزها»، «عصر يخبندان»، «موش سرآشپز» و... ياد كرد كه داراي چنين شاخص هايي هستند.
متأسفانه اين انيميشن ها به شيوه هاي مختلفي امروزه در دسترس نسل جديد قرار دارند. علاوه بر بازار قاچاق كه تقريبا همه فيلم هاي روز سينماي جهان را با كمترين فاصله زماني نسبت به اكران جهاني و حداقل هزينه ممكن براي مصرف كننده، در اختيار مشتري هاي داخلي قرار مي دهند. علاوه بر اين چندين شبكه ماهواره اي نيز به طور دائم، مخرب ترين كارتون هاي خارجي را پخش مي كنند كه با كمال تأسف، بسياري از خانواده هايي كه پذيراي اين شبكه ها شده اند نه تنها ممانعت نمي كنند كه فرزندان خود را به تماشاي اين آثار تشويق هم مي نمايند. به جز اين موارد، شبكه نمايش خانگي و رسانه ملي نيز طي سال هاي اخير اقدام به خريد و دوبله برخي از انيميشن هاي هاليوودي مي كنند. اين درحالي است كه دوبله فارسي، حذف برخي صحنه ها و زدن مهر مجاز، تضميني بر مفيد شدن اين انيميشن ها نيست.
البته در بررسي علت هاي گرايش والدين به انتخاب فيلم هاي انيميشني براي سرگرم كردن كودكان مي توان گفت كه در عصر حاضر به علت وجود محدوديت ها و زندگي در خانه هاي آپارتماني كه فضايي براي جست وخيزهاي كودكانه ندارد، بيشتر وقت بازي آنها به تماشاي چنين كارتون هايي پاي تلويزيون ها مي گذرد ولي ما بايد فراتر از علت ها به ارائه راهكار هم بينديشيم. هر عقل سليمي مي داند كه صرفا با قرنطينه افكار و چشم هاي كودك نمي توان او را به سلامت از اين مرحله عبور داد بلكه والدين ايراني با افزايش مطالعات خود در اين خصوص و آشنايي به آثار مخرب چنين انيميشن هايي اولا در انتخاب فيلم ها براي پر كردن اوقات فراغت كودكان خود دقت نمايند و دوم اينكه با توضيح در اين خصوص كودكان خود را نيز با پيامدهاي آن منتها به زبان كودكانه آشنا كنند. پدر و مادرها و در نهايت جامعه بايد تلاش كنند تا كودك با دليل و منطق به هيجان برسد ولي متأسفانه در چنين فيلم هايي كودك را بدون هيچ دليل عقلاني هيجان زده مي كنند.
امروزه بحث تهاجم فرهنگي، جنگ نرم و نفوذ ارزش هاي بيگانه از طريق مديوم هاي تصويري و در رأس همه سينما و قالب هاي وابسته به آن- مانند بازي هاي رايانه اي و انيميشن- همواره به عنوان يكي از تهديدهاي فرهنگي شناخته مي شود.
دستگاه هاي متولي مسائل استراتژيك نظام، به ويژه دستگاه هاي امنيتي يا نهادهايي مانند دفتر رياست جمهوري و غيره بهتر است قبل از اينكه دير شود، انيميشن را در زمره طرح هاي استراتژيك به شمار آورده و دولت را در زمينه سرمايه گذاري بيش از پيش براي تحول مثبت ترغيب كنند. اين دستگاه هاي مسئول چه بهتر كه اگر براي رهيافت طرح هاي عبور از تحريم به عنوان مثال قطعات هواپيمايي، هم و غم خود را به كار مي گيرند، براي برون رفت سينما از بحران مخاطب انيميشن را به عنوان يك راهكار تلقي كنند.
اين را نبايد از نظر دور داشت كه تأثير بي توجهي به فرهنگ و هنر بومي كشور در درازمدت، در ساير حوزه هاي اجتماعي و علمي و صنعتي و اقتصادي نمود پيدا خواهد كرد. لذا بر همه دستگاه هاي مرتبط است كه هر چه زودتر با تغيير نگاه به حوزه انيميشن از يك كالاي مصرفي به عنصري استراتژيك زمينه را براي خارج كردن جامعه از انفعال در برابر انيميشن هاي خارجي خارج كنند. كافي است بار ديگر به برخي از نظرات مطرح شده از سوي خود غربي ها رجوع كنيم تا اهميت اين موضوع را بهتر درك نماييم.
نوام چامسكي، انديشمند مشهور آمريكايي چند سال پيش در گفت وگويي، از روش رسانه هاي غربي در مواجهه با مخالفان خود به عنوان نوعي شيوه جديد سركوب ياد كرد و گفت: «... يك قرن طول كشيد تا صاحبان سرمايه در آمريكا و انگليس به اين نتيجه رسيدند كه از راه خشونت نمي توانند جلوي مطالبات مردم را سد كنند و در هر دو كشور كه آزادترين كشورها به نظر مي آيند به شيوه هاي جديد سركوب روي آوردند. درواقع صنايع نويني به وجود آوردند كه صنعت توليد افكار عمومي و رضايت عمومي نام دارد و اين كار را به شيوه هاي مختلف مثلا از طريق كنترل رسانه ها انجام مي دهند...»    

نقل از : بایگاه جامع و تخصصی جنگ نرم > گزارشات